چند روز پیش نامه ای به پست اینترنتی من فرستاده شد و حاوی گزارشی از "سومین کنگره سلامت خانواده در خصوص مساله همجنسگرایی و راه حل هایی برای برطرف کردن این مشکل"! بود .
همه ميدانند که همجنسگراها در جوامع پيشرفته دارای روابط اجتماعی عادی و روزمره هستند و جمعیتی از هنرمندان ممتاز، دانشمندان و سیاستمداران را هم تشکیل میدهند. هرچند هنوز تبعيض براين اساس وجود دارد. اما در قوانين اسلامى و تحميلى در ایران به همجنسگرائى به چشم یک "بيمارى و انحراف و معضل" نگاه ميکنند و اين افراد را حتى با همين عنوان اعدام ميکنند. در مورد اين به اصطلاح کنگره به طرح چند سوال می پردازیم:
١- اولین سوال را میتوان از روی تیتر این گزارش مطرح کرد. "آمار نگران کننده از همجنسگرایی"! آیا در ایران همجنسگرا وجود دارد و آیا این آمار در حد نگران کننده می باشد؟ این با ادعاهای رئیس دولت جمهوری اسلامی کاملا متفاوت است و ما انگشت بدهان میمانیم که این تناقض از کجا آمده؟ قرار بود در ایران هیچ همجنسگرایی نباشد .
٢- سوال دیگر باز هم از همین جمله بیرون میاید. چرا نگرانی؟ نگرانی از اینکه انسانهایی در زندگی خصوصی خودشان می خواهند روابطی جز آنچه دولت حاکم می خواهد داشته باشند براى چيست؟ چرا بايد قانون در روابط جنسى افراد بزرگسال دخالت کند٬ اين حق را از کجا آورده است؟ این دخالت یک جهت گیری سیاسی و ایدئولوژیک ارتجاعى است. اگر شما تصميمتان را گرفته ايد دیگر کنگره های روانشناسی و جامعه شناسی برای چه کاری است؟ سیاستمداران جمهوری اسلامی با این مساله معضل مذهبى دارند و مشکل شان را با اعدام و زندانی کردن همجنسگراها "حل" نموده اند. بايد پرسيد شما برای چه این همه بودجه و وقت صرف می کنید؟ شاید برای اینکه فردا شما نیز در کسوت سفید پوشان آمپول بدست به صف سرکوبگران سبز پوش و اسلحه به کمر بپیوندی!
٣- در ادامه این گزارش مشخص می شود که برگزار کننده های این جلسه هیچگونه تفاوتی بین یک "همجنسگرا" با یک پدوفيل و فرد متجاوز قائل نیستند. در حالیکه فکر میکنم در دنیای امروز اين تفاوتها از نظر حقوق افراد و گروههاى اجتماعى با جرائم و تجاوز جنسى بسيار روشن است. اما عوامل "کنگره سلامت" با القاب دهان پر کن که به دم خود بسته اند از درک این مسائل ساده عاجزند !
در مقاله همينطور گفته می شود که داشتن خانواده مذهبی باعث جلوگیری از همجنسگرایی افراد نمی شود و اینجاست که بايد پرسيد چرا باید بشود؟ تا آنجا که عملا در جامعه ایران وجود دارد خانواده مذهبی از جلوگیری از بوجود آمدن افراد هجنسگرا عاجز است و آمارهای خود این کنگره هم بخوبی این حرف را اثبات می کند. اما از طرف دیگر تربيت مذهبى و سرکوبگرانه حالا در خانواده های مذهبی يا در جامعه و سيستم آموزشى در بوجود آوردن افراد متجاوز بسیار پشتکار به خرج میدهد. در واقع آمار تجاوز به کودک٬ تجاوز به زن٬ حتى به افراد خانواده در جوامع با فرهنگ عقبمانده مذهبی و مخصوصا اسلام زده بسیار بالا است. همينطور حصارهاى ممنوعيت قانونى و فقدان آموزش جنسى دراين جوامع نتيجه عکس داشته است. مطابق يک آمار اینترنتی تعداد کاربران پورنو در کشورهای نظیر ایران و عربستان در سطر جدول قرار داشته است! چرا؟ به خاطر محدودیت ها و کشتن غرایز انسانی در جامعه٬ بدليل سرکوب جنسى٬ بدليل فقر فرهنگى و ارتجاع سياسى.
نکته ديگر ممنوعيت معاشرت در ميان جامعه و ازدواجهاى اجبارى و امروز ناتوانى عده زيادى از ازدواج است. نياز جنسى اين خيل عظيم چگونه بايد پاسخ داده شود؟ لطف کردند و فحشاى اسلامى را رايج کردند: صيغه! آنوقت با اين وضعيت صحبت کردن در مورد "انحرافات جنسی" در این جوامع و توصيه هاى مذهبى جوک است. این کنگره بیشتر یک مجلس روضه خوانی است که آخوند مجلس در کسوت یک پزشک به بالای منبر رفته و در رد همجنسگرایی به ایراد خطبه می پردازد .
مسئله واقعى کدامست؟
در جوامع پيشرفته امروز آموزش جنسى از مقطعى جزو مواد تدريس دانش آموزان است. اين باعث ميشود که افراد آشنائى علمى با بدن خود و پيچيدگيهاى آن داشته باشند٬ از حاملگى هاى ناخواسته جلوگيرى کنند٬ بهداشت جنسى و رفتار جنسى را ياد بگيرند٬ و زمينه هاى خشونت جنسى را بدرجات زيادى کم کنند. اينها به سلامت روانى و اعتماد بنفس و روابط عادى زن و مرد و هر زوجى که ميخواهند با هم زندگى کنند منجر ميشود. در مقابل سياست ممنوعيت منشا خشونت و انواع بيمارى و سرکوبگرى در جامعه و در خانواده است. اسلام و مذهب سياست ممنوعيت دارد و وقتى مشکلات به حد انفجار ميرسد "کنگره ها" تشکيل ميشوند. مسئله ايدز يک نمونه ديگر است.
در واقع می توان در آخر به این نتیجه رسید که مشکلات جنسی در ایران به خاطر وجود اين قوانين ارتجاعى و افرادى که اين قوانين ارتجاعى را پاس ميدارند نهفته است. اينها بیشتر جامعه را به قهقرا می برند . اما اگر کسی می خواهد در جامعه ایران از شیوع بیماری جنسی که دیگر شبیه یک اپیدمی همه گیر است جلوگیری کند اول از همه باید سلامت روانی را به جامعه باز گرداند. جلوی ستمهای جنسیتی و قوانین مردسالار را که در آخر به ضرر هم زنان و هم مردان تمام میشود بگیرد. قوانینی را که بر اساس سنتها و خرافات است منحل کرده و قوانین علمی و انسانى را جایگزین کند. آموزش و پرورش را سکولار نماید. دیوار آپارتاید را بشکند و رفاه، شادی، امنیت و صلح را به این جامعه تا خرخره در خفقان فرو رفته باز گرداند. و اینها از عهده این کنگره های فرمایشی و صدها نمایش عوامفریبانه دیگر خارج است. قدم اول سرنگون کردن اين مرتجعين و قوانين شان است. جامعه براى خلاصى از اين اوضاع بايد با متشکل شدن حول آلترناتيو سوسياليستى و پيشرو براى حل ریشه ای معضلات اجتماعی امروز قدم بردارد. يعنى بدوا ریشه این مشکلات و عاملین بوجود آورنده آن یعنی قدرت حاکم را بزنيم و جامعه ای بر اساس آزادی و برابری و رفاه تشکیل دهيم ! *